شکر نعمت نعمتت افزون کند - کفر نعمت از کفت بیرون کند, یعنی چه؟
زیاد شدن نعمت با شکر و کم شدن آن با نا شکری مطلبی قرانی و مسلم است . خداوند در این مورد می فرماید : وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ (ابرهیم - 7) (همچنین) بخاطر بیاورید هنگامی را که پروردگارتان اعلام داشت که اگر شکر گزاری کنید (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود و اگر کفران کنید مجازاتم شدید است!.
در این آیه خداوند در مورد شکر با صراحت میگوید لازیدنکم (مسلما نعمتم را بر شما افزون خواهم کرد) اما در مورد کفران نعمت نمیگوید شما را مجازات میکنم بلکه تنها میگوید عذاب من شدید است و این تفاوت تعبیر دلیل بر نهایت لطف پروردگار است.
بدون شک خداوند در برابر نعمتهایی که به ما میبخشد نیازی به شکر ما ندارد، و اگر دستور به شکرگزاری داده آن هم موجب نعمت دیگری بر ما و یک مکتب عالی تربیتی است.
مهم این است که ببینیم حقیقت شکر چیست؟ تا روشن شود که رابطه آن با افزونی نعمت از کجاست و چگونه میتواند خود یک عامل تربیت بوده باشد.
حقیقت شکر تنها تشکر زبانی یا گفتن الحمد للَّه و مانند آن نیست، بلکه شکر دارای سه مرحله است نخستین مرحله آن است که به دقت بیندیشیم که بخشنده نعمت کیست؟ این توجه و ایمان و آگاهی پایه اول شکر است، و از آن که بگذریم مرحله زبان فرا میرسد، ولی از آن بالاتر مرحله عمل است، شکر عملی آن است که درست بیندیشیم که هر نعمتی برای چه هدفی به ما داده شده است آن را در مورد خودش صرف کنیم که اگر نکنیم کفران نعمت کردهایم، همانگونه که بزرگان فرمودهاند: الشکر صرف العبد جمیع ما انعمه اللَّه تعالی فیما خلق لاجله. شکر آن است که بنده تمامی نعمت های در اختیار خود را صرف هدف خلقتی خود کند.
راستی چرا خدا به ما چشم داد؟ و چرا نعمت شنوایی و گویایی بخشید؟
آیا جز این بوده که عظمت او را در این جهان ببینیم، راه زندگی را بشناسیم و با این وسائل در مسیر تکامل گام برداریم؟ حق را درک کنیم و از آن دفاع نمائیم و با باطل بجنگیم، اگر این نعمتهای بزرگ خدا را در این مسیرها مصرف کردیم، شکر عملی او است، و اگر وسیلهای شد برای طغیان و خودپرستی و غرور و غفلت و بیگانگی و دوری از خدا این عین کفران است، امام صادق ع میفرماید: ادنی الشکر رؤیة النعمة من اللَّه من غیر علة یتعلق القلب بها دون اللَّه، و الرضا بما اعطاه، و ان لا تعصیه بنعمة و تخالفه بشیء من امره و نهیه بسبب من نعمته: کمترین شکر این است که نعمت را از خدا بدانی، بیآنکه قلب تو مشغول به آن نعمت شود، و خدا را فراموش کنی، و همچنین راضی بودن به نعمت او و اینکه نعمت خدا را وسیله عصیان او قرار ندهی، و اوامر و نواهی او را با استفاده از نعمتهایش زیر پا نگذاری .
و از اینجا روشن میشود که شکر قدرت و علم و دانش و نیروی فکر و اندیشه و نفوذ اجتماعی و مال و ثروت و سلامت و تندرستی هر کدام از چه راهی است؟ و کفران آنها چگونه است؟
حدیثی که از امام صادق ع در تفسیر نور الثقلین نقل شده نیز دلیل روشنی بر این تفسیر است، آنجا که میفرماید: شکر النعمة اجتناب المحارم. شکر نعمت آنست که از گناهان پرهیز شود .
و نیز از اینجا رابطه میان شکر و فزونی نعمت روشن میشود، چرا که هر گاه انسانها نعمتهای خدا را درست در همان هدفهای واقعی نعمت صرف کردند، عملا ثابت کردهاند که شایسته و لایق اند و این لیاقت و شایستگی سبب فیض بیشتر و موهبت افزونتر میگردد.
اصولا ما دو گونه شکر داریم، شکر تکوینی و شکر تشریعی.
شکر تکوینی آن است که یک موجود از مواهبی که در اختیار دارد، برای نمو و رشدش استفاده کند، فی المثل باغبان میبیند در فلان قسمت باغ درختان به خوبی رشد و نمو میکنند و هر قدر از آنها پذیرایی بیشتر میکند شکوفاتر میشوند، همین امر سبب میشود که باغبان همت بیشتری به تربیت آن بخش از باغ درختان بگمارد و مراقبت از آنها را به کارکنان خویش توصیه کند چرا که آن درختان به زبانحال فریاد میزنند ای باغبان! ما لایق ایم، ما شایستهایم، نعمتت را بر ما افزون کن، و او هم به این ندا پاسخ مثبت میدهد.
و اما در بخش دیگر از باغ درختانی را میبیند که پژمرده شدهاند، نه طراوتی، نه برگی، نه گلی نه سایه دارند و نه میوه و بری، این کفران نعمت سبب میشود که باغبان آنها را مورد بیمهری قرار دهد، و در صورتی که این وضع ادامه پیدا کند، دستور میدهد اره بر پای آنها بگذارند چرا که:
بسوزند چوب درختان بی بر - سزا خود همین است مر، بیبری را
در جهان انسانیت نیز همین حالت وجود دارد با این تفاوت که درخت از خود اختیاری ندارد، و صرفا تسلیم قوانین تکوینی است، اما انسانها با استفاده از نیروی اراده و اختیار و تعلیم و تربیت تشریعی، میتوانند آگاهانه در این راه گام بگذارند.
بنا بر این آن کس که نعمت قدرت را وسیله ظلم و طغیان قرار میدهد به زبانحال فریاد میکشد خداوندا لایق این نعمت نیستم، و آن کس که از آن در مسیر اجرای حق و عدالت بهره میگیرد به زبانحال میگوید پروردگارا شایستهام افزون کن! این واقعیت نیز قابل تردید نیست که ما هر وقت در مقام شکر الهی چه با فکر چه با زبان و چه با عمل بر میآئیم، خود این توانایی بر شکر در هر مرحله موهبت تازهای است و به این ترتیب اقدام بر شکر، ما را مدیون نعمتهای تازه او میسازد و به این ترتیب هرگز قادر نیستیم که حق شکر او را ادا کنیم همانگونه که در مناجات شاکرین از مناجاتهای پانزدهگانه امام سجاد ع میخوانیم:
کیف لی بتحصیل الشکر و شکری ایاک یفتقر الی شکر، فکلما قلت لک الحمد وجب علی لذلک ان اقول لک الحمد!: چگونه میتوانم حق شکر ترا بجای آورم در حالی که همین شکر من نیاز به شکری دارد، و هر زمان که میگویم لک الحمد بر من لازم است که به خاطر همین توفیق شکرگزاری بگویم لک الحمد!.
و بنا بر این برترین مرحله شکری که از انسان ساخته است این است که اظهار عجز و ناتوانی از شکر نعمت های او کند، همانگونه که در حدیثی از امام صادق ع میخوانیم که فرمود: فیما اوحی اللَّه عز و جل الی موسی اشکرنی حق شکری فقال یا رب و کیف اشکرک حق شکرک و لیس من شکر اشکرک به الا و انت انعمت به علی قال یا موسی الان شکرتنی حین علمت ان ذلک منی: خداوند به موسی ع وحی فرستاد که حق شکر مرا ادا کن، عرض کرد پروردگارا! چگونه حق شکر تو را ادا کنم در حالی که هر زمانی شکر تو را بجا آورم این موفقیت خود نعمت تازهای برای من خواهد بود، خداوند فرمود ای موسی الان حق شکر مرا ادا کردی چون میدانی حتی این توفیق از ناحیه من است .
بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدا آورد
و رنه سزاوار خداوندیش کس نتواند که بجا آورد!
چند نکته مهم در زمینه شکر نعمت:
1- علی ع در یکی از کلمات حکمت آمیز خود در نهج البلاغه میفرماید:اذا وصلت الیکم اطراف النعم فلا تنفروا اقصاها بقلة الشکر: هنگامی که مقدمات نعمتهای خداوند به شما میرسد سعی کنید با شکرگزاری، بقیه را به سوی خود جلب کنید، نه آنکه با کمی شکرگزاری آن را از خود برانید!
2- این موضوع نیز قابل توجه است که تنها تشکر و سپاسگزاری از خداوند در برابر نعمتهای کافی نیست، بلکه باید از کسانی که وسیله آن موهبت بودهاند نیز تشکر و سپاسگزاری نمود و حق زحمات آنها را از این طریق ادا کرد، و آنها را از این راه به خدمات بیشتر تشویق نمود، در حدیثی از امام علی بن الحسین ع میخوانیم که فرمود: روز قیامت که میشود خداوند به بعضی از بندگانش میفرماید: آیا فلان شخص را شکرگزاری کردی؟ عرض میکند: پروردگارا من شکر تو را بجا آوردم، میفرماید: چون شکر او را بجا نیاوردی شکر مرا هم ادا نکردی! سپس امام فرمود: اشکرکم للَّه اشکرکم للناس: شکرگزارترین شما برای خدا آنها هستند که از همه بیشتر شکر مردم را بجا میآورند .
3- افزایش نعمتهای خداوند که به شکرگزاران وعده داده شده، تنها به این نیست که نعمتهای مادی تازهای به آنها ببخشد، بلکه نفس شکرگزاری که توأم با توجه مخصوص به خدا و عشق تازهای نسبت به ساحت مقدس او است خود یک نعمت بزرگ روحانی است که در تربیت نفوس انسانها، و دعوت آنان به اطاعت فرمانهای الهی، فوق العاده مؤثر است، بلکه شکر ذاتا راهی است برای شناخت هر چه بیشتر خداوند، و به همین دلیل علمای عقائد در علم کلام برای اثبات وجوب معرفه اللَّه (شناخت خدا) از طریق وجوب شکر منعم (نعمت بخش) وارد شدهاند.
4- احیای روح شکرگزاری در جامعه و ارج نهادن و تقدیر و سپاس از آنها که با علم و دانش خود و یا با فداکاری و شهادت، یا با سایر مجاهدات در طریق پیشبرد اهداف اجتماعی خدمت کردهاند یک عامل مهم حرکت و شکوفایی و پویایی جامعه است.
در اجتماعی که روح تشکر و قدردانی مرده کمتر کسی علاقه و دلگرمی به خدمت پیدا میکند، و به عکس آنها که بیشتر قدردانی از زحمات و خدمات اشخاص میکنند، ملتهایی بانشاطتر و پیشروترند.
توجه به همین حقیقت سبب شده است که در عصر ما به عنوان قدردانی از زحمات بزرگان گذشته در صدمین سال، هزارمین سال، زاد روز، و در هر فرصت مناسب دیگر، مراسمی برای بزرگداشت آنها بگیرند و ضمن سپاسگزاری از خدماتشان مردم را به حرکت و تلاش بیشتر دعوت کنند.
فی المثل در انقلاب اسلامی کشور ما که پایان یک دوران تاریک دو هزار و پانصد ساله و آغاز دوران جدیدی بود، وقتی میبینیم همه سال و هر ماه بلکه هر روز، خاطره شهیدان انقلاب زنده میشود و بر آنها درود میفرستند و به تمام کسانی که به آنها منسوبند احترام میگذارند و به خدماتشان ارج مینهند، این خود سبب میشود که عشق و علاقه به فداکاری در دیگران پرورش یابد و سطح فداکاری مردم بالاتر رود، و به تعبیر قرآن شکر این نعمت باعث فزونی آن خواهد شد، و از خون یک شهید هزاران مجاهد میروید و مصداق زنده لازیدنکم میشود!
تفسیر نمونه، ج10، ص: 284
موضوع مطلب :